* احترام_بہ_همسر*

 
تواضع و فروتنی‌اش باور نڪردنی بود.
همیشہ عادت داشت وقتی من وارد اتاق می‌شدم بلند می‌شد و بہ قامت می‌ایستاد...
یڪ روز وقتی وارد شدم روی زانوش ایستاد...
 
*ترسیدم و گفتم: «عباس! چیزی شده؟ پاهات چطورند؟» خندید و گفت: «شما بد عادت شدید من همیشہ جلوی تو بلند می‌شوم، امروز خسته‌ام بہ زانو ایستادم»*
 
می‌دونستم اگر سالم بود، بلند می‌شد و می‌ایستاد؛ اصرار ڪردم ڪه بگوید چہ ناراحتی‌ای داره؛
 
*گفت: «چند روزی بود ڪه بہ جز برای نماز پاهایم را از پوتین در نیاورده بودم؛ انگشتان پاهایم پوسیده است و نمی‌توانم روی پا بایستم»...*
 
صبح روز بعد عباس با همان حال بہ منطقہ جنگی رفت.
 
*سردار شهید عباس کریمی قهرودی، فرمانده لشڪر پیاده - مڪانیزه ۲۷محمدرسول الله* 
 
ولادت: ۱۳۳۶ - قهرود ڪاشان
شهادت: ۲۴ اسفند ۱۳۶۳ - عملیات بدر
*مزار شهید : تهران - بهشت زهرا س- قطعہ۲۴ - جنب مزار شهید مصطفی چمران*
 
*یاد همہ ی شهدا و شهدای عملیات بدر را گرامی می داریم.

موضوعات: شهدا


نويسنده :رهگذر
تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 16:54



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد
>>>